معماری: هنرِ زیبا / ناهنر کاربردی
مروری بر اندیشههای آدولف لوس درباره نسبت هنر و معماری
<<آیا چنین است که معماری یک خانه ارتباطی با هنر ندارد و معماری در زمره یکی از هنرها دستهبندی نمیشود؟ آری، چنین است. تنها بخش کوچکی از معماری به هنر تعلق دارد: بناهای آرامگاهی و بناهای یادمانی. هر بنای دیگری که در خدمتِ تحقق یک عملکرد باشد، از قلمرو هنر خارج میگردد.[1]>>
آدولف لوس، منتقد جدی کاربردی نمودن هنرهاست. از منظر او هنری به نام هنرِ کاربردی[2] وجود ندارد و هنرهای تجسمی همچون معماری، نقاشی، مجسمهسازی، گرافیک و سفالگری نیز، تا زمانی در قلمرو هنر جای میگیرند، که در مقام رفع نیازِ مادی مصرفکنندگان بر نیامده باشند. بنابراین هنگامی که معماری برای رفعِ نیاز سرپناه عدهای مصرفکننده ساخته میشود، باید حساب آن را از هنر زیبا[3] جدا کرد.
<<برخلاف یک اثر هنری، که بایدی برای جلب نظر همگان ندارد، معماری یک خانه باید به به مذاق همه خوش آید. اثر هنری پدیدهای شخصی و متعلق به خود هنرمند است ولی خانه نه. اثر هنری بدون احساس نیازی به آن، پا به عرصه هستی میگذارد در حالیکه خانه، حاجت عدهای را مرتفع میسازد. اثر هنری به هیچکس پاسخگو نیست. خانه به همه. اثر هنری میخواهد خراشی بر پیکرهی رفاه و آسودهگی انسانها بیندازد ولی خانه باید در جهت تأمین این رفاه و آسودهگی خدمت کند. اثر هنری جسور و انقلابی است ولی خانه محافظهکار و کم جرأت. اثر هنری راههای جدید پیش پای آدمیان قرار میدهد و به آینده نظر دارد. خانه به اکنون فکر میکند.[4]>>
به غیر از بحث فوق، لوس در مقالهی بحثبرانگیز مشهور دیگرش ، تحت عنوان "تزئین و جنایت[5]"، بر حذف تزئینات و محوریت عملکرد در ساختمانها تأکید میکند. ساختمانهایی که به تعبیر او بدلیل دارا بودن کاربرد خاص، بعدِ وابسته به هنر خود را از دست دادهاند و بنابراین افزودن تزئینات در آنها، معادل هدر دادن وقت، انرژی و همردیف جنایت خواهد بود. از نقطه نظر لوس، انسان مدرن تنها میتواند از طریق اتکا به هنرهای زیبا، هنر واقعی را متجلی کند و تلاش برای پیادهکردن تزئینات بر روی شیءای مصرفی مانند یک ساختمان کاری مفرط و بدون توجیه عقلانی خواهد بود:
<<به راستی که رخدادهای مترقی در دنیای امروز هیچ ارتباطی با هنر ندارند. عمرِ دنیای غیرمتمدن که در آن آثار هنری و اشیاء مصرفی با یکدیگر آمیخته بودند، دیگر بسر آمده است.[6]>>
تفکرات لوس در خانهای که در میدان میشائیلر پلاتز وین به نام Looshaus طراحی کرده، به خوبی نمایان است. سادهگی و بیآرایشی نمای خارجی این ساختمان به حدیاست که شهروندان وینی آنرا "خانه بدون ابرو[7]" مینامند چرا که تزئینات گچبری بالای پنجرهها، همگی جای خود را به ردیف منظم گلدانها در پائین داده است. لوس با این اثر، خودش را بر مبنای نظریهاش به عنوان یک معمار – و نه یک هنرمند – معرفی میکند.
[2] Angewandte Kunst, Applied Arts.
[3] Bildende Künste, Fine Arts.
[4]"Das Haus hat allen zu gefallen. Zum Unterschiede zum Kunstwerk, das niemandem zu gefallen hat. Das Kunstwerk ist eine Privatangelegenheit des Künstlers. Das Haus ist es nicht. Das Kunstwerk wird in die Welt gesetzt, ohne dass ein Bedürfnis dafür vorhanden wäre. Das Haus deckt ein Bedürfnis. Das Kunstwerk ist niemandem verantwortlich. Das Haus einem jedem. Das Kunstwerk will die Menschen aus ihrer Bequemlichkeit reißen. Das Haus hat der Bequemlichkeit zu dienen. Das Kunstwerk ist revolutionär, das Haus konservativ. Das Kunstwerk weist der Menschheit neue Wege und denkt an die Zukunft. Das Haus denkt an die Gegenwart." - 1910 in dem Essay: Architektur
[5] Ornament und Verbrechen (1908)
[6] Gewiss die kultivierten Erzeignisse unserer Zeit haben mit Kunst keinen Zusammenhang. Die barbarischen Zeiten, in denen Kunstwerke mit Gebrauchsgegenständen verquickt wurden, sind endgültig vorbei"
[7] Haus ohne Augenbrauen