StArchitects
دنیای معماری هم بهمانند دنیای سینما سوپراِستارهایی دارد. بازیگران مشهور عالم معماری اِستارشیتکتهایی هستند که بهدلیل برخورداری از تحسین منتقدان و پیشرو بودن در نوآوری معماری، بر جایگاه دست نیافتنی ستارگان این حرفه تکیه زده و میزان بسیار وسیعی از اخبار و رویدادهای معماری را تحت الشعاع حضور و فعالیتهای خود قرار دادهاند. اِستارشیتکتها از موقعیت خود راضی به نظر میرسند چرا که در ذهن عامهی مردم – و حتی بخش وسیعی از استادان و دانشجویان – به عنوان قهرمانان دنیای معماری مورد پرستش قرار میگیرند و محبوبیت آنان در برخی موارد بهحدی است که چاپ تصاویر آنان و آثارشان بر روی جلد مجلات تخصصی معماری میتواند کارکردی همانند ژورنالهای رنگارنگ لباس و مد داشته باشد و موجب جذب مشتری و فروش بیشتر شود.
کمکم با افزایش شهرت این ستارهها، کنجکاوی نسبت به زندگی شخصی این قهرمانان نیز بیشتر میشود (این مصاحبه آیزنمن را بخوانید) و ستارههای عالم معماری پا به عرصههای عمومیتر اجتماع میگذارند (اینجا را ببینید). اِستارشیتکتها روز به روز قدرتمندتر میشوند، چندان که هرگونه حرکت جدید در عرصه معماری تنها با تأیید و حمایت این گروه قدرتمند، اعتبار پیدا خواهد کرد. بنابراین به جایی خواهیم رسید که مافیایی به نام مافیای اِستارشیتکتها برای معماری نخبهگرایانه و آینده آن تعیین تکلیف خواهد کرد. مایکل سورکین، معمار آمریکایی مستقر در نیوریورک که چندین نیز سال در وین تدریس کرده، در جایی از انحصارطلبی گروهی از اِستارشیتکتها سخن میگوید. او معتقد است که انتشار کتاب معماری در آمریکا، امروزه تنها از طریق داشتن یا برقراری روابط نزدیک با گروه مافیایی اِستارشیتکتها به مرکزیت دو دانشگاه نیویورکی پرینستون و کلمبیا مقدور است. سورکین، فیلیپ جانسون فقید را رئیس و سردسته این گروه مافیایی میداند و در ادامه از افرادی نام میبرد که همگی – طبق باور اکثریت – از قهرمانان بلامنازع و دستنیافتنی معماری پیشرو به شمار میروند: پیتر آیزنمن، فرانک گهری، مایکل گریوز، ریچارد مهیر، ولف پریکس، دانیل لیبسکیند، رم کولهاوس و زاها حدید. ستارگان نامبرده همگی تأثیر زیادی بر انتشار کتابهای معماری در آمریکای شمالی دارند و بر فعالیتِ بسیاری از مدارس نامآورِ معماری در دانشگاههای آمریکایی اثرگذار هستند. با انتقاد از این گروه مافیایی شانس منتقدان از ماندن در بازی بزرگان به میزان قابل توجهی کاهش خواهد یافت.
در مدارس معماری ما ودر کلاسهای طراحی معماری واژگانی که بیش از هر چیز دیگر، چه از جانب اساتید و چه از جانب دانشجویان شنیده میشود نام همین اِستارشیتکتهاست (تأکید میکنم بر روی نام). اما چه چیزی در معماری این افراد وجود دارد که آنها را برای ما چنین خواستنی میکند؟ چه چیزِ این افراد ما را بر آن داشته تا برای این بازیگران عرصه معماری بهسان هنرپیشنههای هالیوودی فرش قرمزی پهن کنیم و به عنوان شیفتگان چشم و گوشبسته و طرفدارن سینهچاکشان به دنبال فرصتی برای امضاء گرفتن از ستارگان مجبوبمان باشیم؟ چرا ما خودمان را مقید به حفظ فاصله در برخورد با این افراد میدانیم؟ و چرا ناخواسته به قدرت گرفتن این گروه – که در بعضی حوزهها عملکرد مافیایی دارند – کمک میکنیم؟
نتیجه منتطقی چنین برخوری در سیستم آموزشی ما، تقلید صرف در ظاهر طرحهاست. نتیجهاش انبوهی از طرحهای بهدست آمده از کلاسهای طراحی است که در آنها ایدههای وارداتی و مفاهیم شکلدهنده، میانبرهای طراح برای رسیدن به مقصود و تنها استدلالهای او در جهت توجیه طرح هستند و نه حقیقت طرح. فقدان ترجمهی فارسی کتابهای اِستارشیتکتها دلیل دیگری از شناخت ناقص و شیفتگی بیمارگونه ما در پرستش این ستارگان است. رِم کولهاوس فوقستارهی معماری روز جهان و محبوبترین معمار این روزها در محافل آکادمیک (بویژه در ایران)، شاید در دلش به این همه جهل و نادانی طرفداراناش میخندد. او با نیامدنش بهترین جواب را به شیفتگانی که هیاهیوی پوچی بر سر حضور او در ایران به راه انداخته بودند، داد. دست مریزاد! چرا که مسئله بر سر حضور و عدم حضور کولهاوس در ایران نیست!
تصویر: پیتر آیزنمن، قهرمان معماری، این بار در لباس قهرمانی فوتبال با پیراهن باشگاه گالاتاسرای (به احتمال زیاد در احاطه هواداراناش!). عکس برگرفته از وبلاگ هنر و معماری.