معماری به مثابه زبان
بسیاری از شکلگرایان (فرمالیستها)، معماری را به زبان همانند میکنند و آن را زبان نشانهها میخوانند. در زبانشناسی یکی از ویژگیهای ممتاز زبان انسان، مفهوم تجزیهی دوگانه (Double Articulation) است. بر مبنای این مفهوم، در زبان محاوره یا نوشتار، هر جملهای که به کار میبریم دوبار میتواند تجزیه گردد: در سطح اول تجزیه، به اجزایی میرسیم که کلمات نام دارد. کلمات بهدست آمده، هم دارای صورت صوتی (محاوره) یا شکلی (نوشتار) هستند و هم دارای محتوای معنایی میباشند. اما در سطح دوم تجزیه، محتوای معنایی بهکلی از میان میرود و کلمه به آوا یا اشکال بیمعنی (حروف) منقسم میشود. به نظر میرسد در معماری نیز از دیدگاه شکلگرایانه چنین تجزیهای وجود دارد. هر ساختمانی در سطح اول به احجام خالص و سطوح سادهتر قابل تجزیه است. در واقع معماری در تجزیهی اول به «هندسه» میرسد، جایی که هنوز اجزاء تشکیلدهندهی سطح بالاتر، محتوای معنایی خود را در قالب قوانین حاکم بر هندسه حفظ کردهاند. اشکال هندسی بازیگر نقش کلمات و حروف در شکلدهی به معماری هستند و همین هندسه در تجزیهی دوم، به خط و در نهایت نقطه تبدیل میشود.
برتری آشکار زبان بر معماری به هنگام حرکت در عکس مسیر فرآیندی که در بالا توضیح داده شد، مشخص میشود. دستور زبان و قوانین نحوی به خدمت زبان انسان میآید و با اتصال حروف و کلمات به یکدیگر، معنا را در بالاترین سطح برای ما ایجاد میکنند. اما در معماری به دلیل فقدان دستور زبان مشخص برای ترکیب اجزاء در سطوح پایینتر، رسیدن به معنی در سطح بالاتر غیرممکن و دستنیافتنی باقی میماند. بنابراین معماری اگرچه که میتواند به زبان مانند شود، اما بهدلیل ناتواناییاش در تولید معنی، خاصیت ارتباطیاش را از از منظر عمومی از دست میدهد و در جایگاهی پایینتر از زبان انسان از بعد زبانشناسانه قرار میگیرد.