اینجا تهران است
تهران همآنی است که بود، همآنی که باید باشد. هیچ ساختمان و برج و بارویی در این شهر شاخصتر و دیدنیتر از رفتار پیچیده و عجیب و غریب ساکنانش نیست. اگر مثلاً برای درک پیچیدگی «حجم خارجی مجسمهوار»* ساختمان جدید سینما آزادی بعد از غیبت ده سالهاش، نگاهی نهچندان عمیق کفایت میکند، برای پیبردن به شیوهی رفتاری مردمِ شهر، باید علاوه بر ایرانی بودن، زمان بهمراتب طولانیتری را به مشاهدهی روزمرهگیهای افرادِ پیرامون خود اختصاص دهید.
برای اینکه از حق کار و زندگی فعالانه در تهران برخوردار شوید باید قبل از هر چیز عادتوارههای* مردمانش را درونی کنید. در واقع اصول همرنگشدن با همشهریان را فرا بگیرید هر چند که بهکارگیری این اصول برخلاف خواست باطنیتان باشد. استقلال میتواند بهتنهایی هزینهبَر و دردِسرساز باشد، پس از خواست باطنیتان در جهت بیشینهسازی منافع فردی صرفنظر کنید. از نظر شخصی منفعل باشید تا مسیر دسترسی به اهداف فعال شود. مدعی باشید و تواناییهای هیچ همکار و همصنفی را تأیید نکنید، هرچند که برای حفظ رابطه، مجاز به مجیزگویی در حضور همین همکار و همصنفِ کارنابَلَدِ هستید. رابطه همهجا مهم است. اینجا مهمتر. سرتان همهجا باشد غیر از کاری که مسئولیتش را بر عهده گرفتهاید. در خلوت از زمین و زمان گلایه کنید ولی از انتقاد علنی چشم بپوشید، چرا که اینکار نه بهصرفه است و نه امیدی به بهبود شرایط از طریق پرسشگری وجود دارد. جا ماندن از قافله خطرناک است. باید خودتان را در همهی امور صاحبنظر بدانید. دلسوزی نه کار شما، بلکه «وظیفه»ی افرادی است که بهرهی کمی از ضریب هوشی بردهاند. حماقت «دیگر» بس است. بس. به تئوری توطئه اعتقاد داشته باشید، ولی در نهایت مسیر ترقی و پیشرفت خود را در یکی از کشورهای خارجی، در شهرهای اروپایی و آمریکایی جستجو کنید.
عادتهای شرطیشده، طبیعت ثانویهی گسترهی وسیعی از ماست که ناخودآگاه در زندگی، تحصیل و کار روزمره بازتولید میگردد.
* نقل از نوشتهی بابک شکوفی در ماهنامهی فیلم شماره 374
* «عادتواره» یا خصلت، ترجمهی واژهی Habitus در ترمینولوژی پیر بوردیو، جامعهشناس معاصر فرانسوی است.